این داستان بر اساس واقعیت است...

asemon

خدایا دوستت دارم واسه هرچی که بخشیدی....

 این مطلب مخصوص اعضا می باشد

برای مشاهده این گونه مطالب باید با نام کاربری خود وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

اگر عضو سایت هستید لطفا از طریق فرم زیر وارد شوید:

نام کاربری:
رمز عبور:

اگر عضو سایت  نیستید توسط فرم زیر میتوانید به سرعت ثبت نام کنید:
نام کاربری:
رمز عبور:
تکرار رمز عبور:
ایمیل صحیح و معتبر:
کد تصویری را وارد نمایید:
نام (اختیاری):
وب سایت (اختیاری):
جنسیت (اختیاری):
مرد        زن عدم نمایش
تاریخ تولد (اختیاری):
روز ماه سال
عکس/تصویر پروفایل شما(اختیاری):
ای دی یاهو (اختیاری):
شماره تلفن(اختیاری):
شهر(اختیاری):
توضیحاتی درباره خود (اختیاری):

نظرات شما عزیزان:

ساعت13:04---22 شهريور 1391
سلام مژی جون.حال کردم بامطالبت.راستی.بلا.چرا نگفتی:ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاسخ:ببخشید ملیکا جون مجبور شدم یه تیکه از حرفت رو حذف کنم.بابا خیلی شاخه!!!!


الیزا
ساعت23:52---7 شهريور 1391
چرا پس نیومدی؟؟؟!!!پاسخ:من؟!من سر نزدم؟به جـــــــــــــــــــون خودم نصف امار بازدیدات از منه!!!بابا من سر زدم اما وقتی میومدم نظر بذارم کد تایید نداشت... نشون به این نشون که قبل از اینکه برا عکسای لو رفته از پارتی رمز بذاری من عکسا رو دیدم! ولی خودمونیم خیلی شیک و تمیز ملت رو سرکار میذاری!!! بابا ادرس ایمیلت رو بـــــــده که اینجوری نظرم رو بگم...

الیزا
ساعت15:05---31 مرداد 1391
ولی خودم خوب میدونم که آخر این جور داستانا چی میشه........کمبود محبت ندارم که بخوام اینجوری جبران کنم که!

پاسخ:چی بهت بگم؟هرچی میگم که سر عقل بیای یه چیز جوابمو میدی...اخه مگه اخر همشون یه جوره؟؟؟نیست دیگه اگرم تا حالا با کسی بودی و ازش جدا شدی فکر نکن که اخر همشون اینجوریه...همه رو یکی نکن...شاید دلیل جدایی از تو بوده...اصلا خود من هنوز تو کفم که چرا من و اون جدا شدیم...نکن این کارا رو پس فردا پشت سرت حرف درمیارن...میگن چه ادم مغروریه،به خدااااااااا....


الیزا
ساعت14:53---31 مرداد 1391
از دل بستن به چیزای موقت بدم میاد..

آدم از انجام هر کاری مسلما یه هدفی داره ..باهاش بمونم با چه هدفی؟؟؟؟ازدواج؟؟؟؟دوست دختر؟؟؟؟؟
تو فرصت نمیدی...هیچ کس هم علم غیب نداره که بدونه اخرش چی میشه...


الیزا
ساعت13:44---31 مرداد 1391
سلام چه عجب بالاخره این کامنت دونی باز شد

پاسخ:از کجا معلوم شاید فقط تو به دلش نشسته باشی...اگرم دیوونه و ضعیف به نظر میاد شاید دلیل اینا فقط وفقط تو باشی...یه خورده عمیق تر به مسائل فکر کن باهاش بمون که دیوونه و ضعیف نباشه...باهاش بمون تا دوست داشتن رو بهت ثابت کنه...بهش فرصت بده...


الیزا
ساعت15:55---26 مرداد 1391
خواهش میکنم دوستم.برای منم تا حالا خیلی پیش اومده تو خیابون یا هر جای دیگه یا حتی توی فامیل از یکی خوشم بیاد و عاشقش بشم ولی با ایکه می فهمیدم که اون طرفم هم دوسم داره کاری میکردم تا متنفرشه ازم..خودمم به مرور زمان فراموشش می کردمپاسخ:پاسخ:چقدر حرف زدنتو دوست دارم،منو یاد یکی میندازه...یکی که به هیچ عنوان باور نکرد دوسش دارم...نظرت خیلی برام قابل احترامه...درست میگی هر کاری یه سنی داره،اما کارت درست نیست...چرا میخوای کسی که دوست داره ازت متنفر بشه؟شاید تو تنها امیدش توی این روزگار باشی...تو با این کارت باعث میشی از زندگی نا امید بشه...پیشنهاد میکنم این کار رو نکنی،چون تو این دنیا از هر دست بدی از اون دست پس میگیری...ولی خوب هر کس یه جور فکر میکنه،اونم مثل تو فکر میکرد...با همین کارش منو دیوونه ی خودش کرد...بیخیال ما گفتیم کیه که بشنوه؟؟؟به هر حال از نظرت ممنونم،مرسی که سر زدی...

الیزا
ساعت12:43---26 مرداد 1391
به نظر من که بیخیالش شو..وقتی اون جوری برخورد میکنه که انگار تو رو نمیشناسه یعنی چه قبلا عاشقت بوده و چه نبوده دیگه با این حقیقت کنار اومده که بذارتت کنار..حالا تو میخوای به زور خودتو بهش تحمیل کنی..به نظر من خیلی خوبه نسبتا زود فهمیدی که اون قدر ها هم بهت علاقه نداره..چون اگه واقعا عاشقت بود وقتی کم محلی میکردی هیچوقت تسلیم نمی شد..حالا ام سعی کن وقتی می بینیش خیلی سرد برخورد کنی تا اگه به احتمال یه درصد که بعید میدونم دوباره بخواد باهات باشه بفهمیکه واقعا دوست داره..

ولی خود من که کلا با این دوستیا مخالفم..حالا هرجورخودت دوس داری
پاسخ:من بدون اینکه بفهمم بهش دلبستم...اونم بدون اینکه بفهمم ازم دلکند...عیب نداره بازی روزگار همینه منم ازش دل میکنم....مرسی از نظرت...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 26 تير 1391برچسب:داستان من,ساعت20:14توسط mozhgan | |